من همیشه پولهایم را جمع می کنم و میدم به مامانم که برایم وسایل مورد نیازم را بخرد و بعضی وقتها توی بانک میگذارد . چند روز پیش به فکرم رسید که دوتا جوجه بخرم ولی بابا موافق نبود و همینطور مامان خانم ولی من اونقدر اصرار کردم تا مامانم دو تا جوجه برام خرید و یک قفس که گربه نخوردشان . البته من هر از چندگاهی چند تا جوجه کوچولو میخرم و وقتی کثیف میشن می برمشون حمام و می شورمشان و اونوقت اونا هم می میرند . دفعه پیش که دوتا جوجه خریده بودم که بردمشان حمام اونا از سرما می لرزیدند بعد اونا را با سشوار خشک کردم . بعد که دایی اومده بود خونه مان بابا اونا را داد ببرن ولی من دست بردار نبودم و بالاخره دوتا جوجه خوشگل خریدم که ازشان عکس گرفتم و تو وبلاگم میزارم .
نتیجه اخلاقی : 1- نباید جوجه را شست چون می میرند
2- اگر اراده کنی هیچکس جلودارت نیست (قابل توجه اونهایی که میگن به بچه ها توجه نمیشه)
3- به بچه ها زیاد سخت نگیرید اونا باید بازی کنند
4- جوجه بهتر از اسکیت بازیه چون با ماشینها تصادف نمی کنی
این دو تا جوجه های من هستند که دارن دون می خورن من که خیلی دوستشان دارم
عکاس : خودم - ببخشید خراب شده دفعه بعد عکسهای بهتری می گیرم
این جوجه سفیدم خیلی دوست داشتنیه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ